نویسندگان : *حسن جمشیدی (مدیر گروه فلسفه ی جهاد دانشگاهی واحد مشهد )
 

چکیده

بهترین و کوتاه ترین راه برای دست یابی به موفقیت و پیشبرد اهداف، در زندگی هر فرد می تواند بهره گیری از تجربیات و به کارگیری الگوهای موفق باشد. اهمیت الگو بر هیچ کس پوشیده نیست و این مهم در دین اسلام نیز با الگو و اسوه دانستن پیامبر (ص) برای مومنان مورد تأکید قرار گرفته است.
در تمامی زمینه ها، الگوها می توانند ثمربخش باشند؛ مثلاً الگویی برای موفقیت مالی، الگویی جهت موفقیت ارتباطی، الگویی برای سلامت جسمی، الگویی برای موفقیت شغلی و الگویی برای مدنیت و ...
آنچه در این نوشتار بیان شده است، الگوگیری مدنیت دینی از پیامبر (ص) است. ابتدا دورنمایی از موقعیت جغرافیایی، اوضاع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی یثرب، پیش از ورود پیامبر (ص) ، به آن جا، مورد بررسی قرار گرفته است تا آنچه پس از حضور پیامبر (ص) اتفاق می افتد بتواند مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. سپس زمینه ها و دلایل انتخاب یثرب برای مهاجرت بیان شده است. همچنین بستر سازی لازم برای حضور در یثربت از سوی پیامبر (ص) مورد تحلیل قرار گرفته است.

مقدمه

طبیعت انسان به گونه ای است که در زندگی نیاز های گوناگون دارد و همواره برای رفع آنها دست به تلاش و کوشش می زند. برخی نیازها، از نیازهای اولیه و ضروری بوده و بدون آنها زندگی انسان نابود می شود، و خداوند در خارج از وجود انسان و در طبیعت، اسباب و علل رفع آنها را مهیا ساخته است، همچون نیاز به غذا و آب و پوشاک گذشته از نیازهای اولیه، انسان در زندگی با سه نیاز اساسی و بنیادی رو به رو است و بدون رفع این سه نیاز زندگی برای او سخت و طاقت فرسا و گاهی ناممکن می شود. در پرتو این سه نیاز، دیگر نیازهای انسان تأمین می شود.
این سه نیاز اساسی عبارتند از :
1- نیاز به امنیت ؛
2- نیاز به معنویت ؛
3- نیاز به آسایش .
منظور ما از امنیت، امنیت اقتصادی، قضایی و امنیت اجتماعی است؛ بدین معنا که افراد در جامعه باید از امکانات رفاهی و مادی برخوردار باشند تا در پرتو
آن زندگی را به راحتی و آسانی بگذرانند و این امر به وقوع نمی پیوندد، مگر این که یک کشور استقلال مالی داشته و بتواند حداقل امکانات رفاهی را برای مردم خود از راه های گوناگون، همچون آبادانی و عمران، بهره گیری از منابع طبیعی و خدادی و پویا کردن اقتصاد آن کشور، مهیا سازد همچنین باید در داخل و خارج از مرزهای کشور امنیت وجود داشته باشد و دولت از طریق گردآوری سپاه منظم و مقتدر مانع تجاوز بیگانگان به کشورش شود.
منظور از معنویت این است که انسان ها به لحاظ روحی و روانی نباید نگرانی و دغدغه داشته باشند. چیزی که میتواند به دغدغه های روحی و روانی آنها پاسخ دهد، همان معنویت است که از دین بر می خیزد.
منظور از آسایش پاسخ گویی به نیازهای مادی است، همچون شغل، درآمد، پول، وسایل و امکانات زندگی که این نیاز باید توسط خود افراد تأمین شود.
با اندکی تأمل و دقت متوجه خواهیم شد که این سه نیاز ارتباطی به یکدیگر ندارند. یعنی چنین نیست که اگر یکی از آنها در زندگی تأمین شد آن دوی دیگر نیز تأمین شوند.
در زندگی روزمره ی خود شاهد هستیم که افرادی با داشتن همه نوع امکانات مادی و رفاهی ( از قبیل مسکن دلخواه، وسیله ی نقلیه، خانواده ی دلخواه و منصب اجتماعی بالا) باز هم به آرامش نمی رسند و همواره روزگار خود را با اضطراب و نگرانی سپری می کنند، زیرا این گونه افراد به دین، که تأمین کننده ی آرامش معنوی انسان هاست اعتقادی ندارند، و به همین دلیل از داشتن نعمت آرامش بی بهره اند. همچنین با داشتن ایمان ما نمی توانیم دو نیاز امنیت و آسایش را تأمین کنیم و می بینیم کسانی هستند که در بالاترین قله ی معنویت و ایمان، به آرامش کامل رسیده اند، ولی امنیت جانی ندارند و زندگی آنها به سختی می گذرد.
امنیت و آسایش اموری بیرونی اند، یعنی ما در بیرون از وجود انسان قادر به دیدن آثار و نتایج برخورداری از این دو هستیم، اما آرامش معنوی امری درونی است و قابل رویت نیست. کسی نمی تواند به ور آرامش معنوی را به دیگری
تحمیل کند، این وظیفه هر فردی است که آموزه های دینی را، که خداوند توسط انبیاء (ع) برای بشر فرستاده است، به کار بندد تا به آرامش درونی برسد.
برای رفع این سه نیاز، سه نهاد بزرگ وجود دارد.
1- نهاد حکومت که تأمین کننده ی امنیت است و وجود آن برای جامعه ی بشری یکی از ضروریات است.
2- دین که نهاد تأمین کننده ی آرامش معنوی انسان است. علامه طباطبایی می گوید : « دین دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند» و همچنین می گوید : « دین در اصطلاح قرآن همان روش زندگی است که انسان گریزی از آن ندارد و از ناحیه ی خدای متعال می باشد» (طباطبایی ، 1360، 8-9).
3- نهاد خانواده تأمین کننده ی آسایش افراد است. آسایش وقتی تحقق می یابد که افراد جامعه، خود برای تحقق آن بکوشند.
وجود دولت در زندگی اجتماعی انسان، نیاز فطری و طبیعی است، و بشر از آغاز پیدایش بدان توجه داشته است. فلافسه و دانشمندان بزرگ به این حقیقت تصریح می کنند.
ارسطو می گوید :
دولت از مقتضیات طبع بشری است، زیرا انسان دارای سرشت مدنی بوده و ناگزیر است که به صورت اجتماعی زندگی کند، و هر کس که وجود دولت را نفی می کند، یا انسان وحشی است یا موجود برتر از انسان است که نیاز به دولت ندارد (ارسطو، 96).
افلاطون می گوید :
تحصیل حیات با فضیلت برای افراد بشر جز به وجود دولت ممکن نیست، زیرا طبیعت انسان به حیات سیاسی و زندگی اجتماعی متمایل است، بنابراین وجود دولت از امور طبیعی است که انسان از آن بی نیاز نیست.
انسان به دلیل زندگی اجتماعی و نیاز فراوان و این که انجام مسوولیت ها و وظایف به صورت اختیاری و انتخابی است و با توجه به این که انسان همواره در
حال تکامل است، در نتیجه نیازهایش هر روز افزون تر از روز پیش خواهد بود. از آنجا که انسان به مقتضای طبع اولی هلوع بوده و به خدمت گرفتن و بهره کشی دیگران می پردازد، پس به فکر تحمیل خود بر دیگری است. تمایلات درونی و حب نفس او را وادار می کند که همه چیز را برای خودش بخواهد، تمایلات و غرایز حیوانی او همیشه به سوی طغیان گری و تجاوز به حقوق دیگران وا می دارد. در نتیجه نظمی لازم است که از تحمیل ها بکاهد و تحمل مناسب را در برابر تحمیل قرار دهد و از طغیان جلوگیری به عمل آورد (ولایی، 1377، 42) و بازدارنده از تجاوز به حقوق دیگران باشد.
حکومتی لازم است تا با برنامه ریزی و آینده نگری هایش راه کارهایی را برای رفع نیاز اساسی شناسایی کرده و افراد مناسب را به کار گیرد، امنیت را در جامعه حاکم کرده و اموال عمومی را در مسیر عدالت و مصالح جامعه به کار برد.
حضرت علی (ع) می فرماید:
بی تردید مردم از داشتن زمامدار ناگزیرند، چه نیکوکار و چه تبه کار، تا در پرتو حکومتش، مؤمن، به کار و سازندگی پردازد و کافر، زندگی کند، و بدین ترتیب دنیا بچرخد و روزگار به سرآید، نیز بیت المال سامان گیرد و دشمن از پا درآید، راه ها امن و آباد گردد و حق ضعیف از قوی ستانده شود تا نیکوکار از شر بدکردار در امان ماند و به راحتی زندگی کند (نهج البلاغه، خطبه 40).
فضل بن شاذان نیشابوری قدس سره از امام رضا (ع) می پرسد: « چرا مردم ملزم اند تا از اولوالامر اطاعت کنند؟» حضرت در پاسخ می فرماید: « زندگی برای هیچ یک از فرقه ها و ملت ها مقدور نیست، مگر با وجود رئیس و زمامداری که کار دین و دنیای مردم را سامان دهد. پس در حکمت خدای حکیم جایز نبود که مردم را رها کرده و به امر حکومت مردم توجه نکند» (صدوق، 1404 هـ، 107).

مفهوم یثرب

(Yathreb) این واژه به صورت (یثرب) در الواح سبئی و یثرپا در کتاب بطلمیوس
آمده است ( حتی، 75). در برخی از مصادر جغرافیایی آفریقا Ithritt؛ و در قرآن کم یثرب آمده است: و إذ قالت طائفه منهم یا أهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا (احزاب، 13)؛ و نیز به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب ای مردم مدینه ! این جا جای توقف شما نیست، به خانه های خود بازگردید! (العلی، 1381، 18).
گفته اند یثرب بن قاتیه بن مهلیل بن ارم بن عبیل با فرزندان و همراهان خود در جایی اتراق کرد و آنجا یثرب نام گرفت (قره چانلو، 1362، 115). پس در این صورت یثرب نام ساکن نخستین این محل می باشد.
نام مدینه پیش از ورود پیامبر (ص) یثرب بود(1) که پس از ورود پیامبر (ص) ، به مدینه تغییر نام پیدا کرد. گفته اند : Tathrib در زبان عربی به معنی سرزنش، عتاب، گناه و ... می باشد و همچنین به معنی فساد و تباهی و جنس تقلبی و حرام زاده می باشد (رهنما، 2) و پیامبر (ص) فرمود: «هر کس مدینه را یثرب گوید باید سه بار استغفار کند» (ابن شبه، 1380، 165). همچنین احتمال داده اند که اولین بار یهودیان ساکن در یثرب آن را به کلمه ی آرامی مدینتا بدل کرده اند و توضیح نام مدینه النبی بعدا صورت گرفته است (حتی، 75). نیز گفته اند پیامبر (ص) در 622 میلادی به یثرب مهاجرت کرد و این شهر را مرکز تبلیغات دینی قرار داد و در جنگ هایی که مخالفان و مشرکان ضد اسلام در اطراف یثرب به راه انداختند، مسلمین پی در پی پیروز شدند و بالاخره مدینه النبی نامیده شد (سعیدیان، 1383، 725).
البته برای یثرب نام های متعددی ذکر کرده اند از جمله طیبه، طابه، مسکینه، یندد، طیبه، عذراء ، جابره، مجبوره، محببه، محبوبه و ... (ابن شبه، 1380، 162 تا 1165).

1) موقعیت جغرافیایی یثرب

یثرب یکی از شهرهای کوهستانی حجاز است و در فاصله ی 495 کیلومتری شمال مکه قرار دارد (جعفریان، 1374، 55). شهر را دو کوه «احد» در شمال و
کوه «عیر» در جنوب در بر گرفته و شرق و غرب شهر را سنگلاخ های سیاه آتشفشانی به نام «الحره»(2) پوشانده است (شوقی، 1375، 8) که عبور از آن به سختی ممکن است.
در مدینه دره های فراوانی وجود دارد که سیلاب ها در آنها جمع می شوند؛ مشهورترین آنها عبارتند از «قناه» در جنوب و دره ی «عقیق» در سرتاسر غرب و دره ی «بطحان» ، که از داخل شهر می گذرد (سعیدیان، 1383، 725؛ منتظر القائم، 1384، 25). مستوفی می گوید: این شهر از اقلیم دوم است. هوای آن بسیار گرم است و در آن آب روان، اطرافش باغستان و نخیلات فراوان وجود دارد (مستوفی، 12).
آب و هوای مدینه و اطراف آن، موجب شده کشتزارها چنان وسعت یابند که بین بخش های مسکونی آن، که به هنگام پیدایش اسلام به صورت مجموعه هایی مسکونی، شبیه دهکده بودند، فاصله ایجاد شود. از مشهورترین این دهکده ها، می توان به «قبا» در جنوب، «زهره» در شرق و «یثرب» و «زباله» و «راتج» در شمال اشاره کرد (العلی، 1381، 18).

2) اوضاع اجتماعی

از لحاظ ساختار جمعیتی، شهر مدینه دارای جمعیت یکدست و همگونی نبود، بلکه دو گروه با خصوصیات متفاوت از نظر اعتقادی، فرهنگی و اقتصادی زندگی می کردند. گروهی یهودیان (قبیله بنی نضیر و بنی قریظه و بین قینقاع) بودند که پس از تخریب اورشلیم توسط رومیان (قرن اول میلادی)، در آنجا ساکن شدند. این گروه به جهت آشنایی با ابزار و روش زراعت، بهترین و مناسب ترین زمین ها را تصرف کردند و با حفر چاه هایی به زندگی و جمع مال پرداختند (قره چانلو، 1362، 124) و قلعه هایی در بیرون شهر مانند خیبر و فدک و تیماء ساختند (زرین کوب، 1343، 257)، بنی قینقاع در داخل مدینه و بنی قریظه و بنی نضیر در اطراف مدینه ساکن شدند. گروه دیگر قبایلی از یمن به نام های اوس و خزرج و از فرزندان عمرو بن عامر بودند که به دنبال جاری شدن سیل «العرم» و خراب شدن
سد مآرب، به حجاز آمدند و در یثرب استقرار یافتند ( زرگری نژاد، 1378، 119).
یهودیان به دلیل این که قبل از اوس و خزرج در یثرب ساکن شدند، خود را صاحبان اصلی می دانستند، همین مسأله یکی از دلایلی بود که یهودیان از نظر سیاسی برتر از اعراب باشند و اوس و خزرج در برابر آنها استقلال سیاسی نداشتند. این مسأله تا هجرت پیامبر (ص) ادامه داشت. با توجه به اسناد باقی مانده از مدینه پیش از رسول الله، وضعیت مردم از نظر اجتماعی چندان مطلوب نبوده است، چنان که در اسناد باقی مانده به آن اشاراتی دارد.
1- بیان اوضاع اجتماعی یثرب از زبان خزرجیان در نخستین برخورد آنها با پیامبر (ص) ، بیان گر آشفتگی وضع اجتماعی آنان و نشان گر نبود آرامش و امنیت روانی در بین ساکنان یثرب بود. در این دیدار خزرجیان گفتند : یا رسول الله ! هیچ قومی در میان عرب مانند قوم ما کینه و عداوت نمی ورزد و در جنگ و محاربت هیچ قوم با ایشان برنیاید،(3)اکنون اگر دستوری دهی برویم و قوم خود را به اسلام دعوت کنیم و از ظهور تو ایشان را با خبر سازیم (ابن هشام، 1361، ج 1، 428).
2- همچنین با نگاهی به مفاد اولین قرارداد مردم یثرب با پیامبر (ص) در پیمان عقبه (4) ، اوضاع اجتماعی و فرهنگی یثرب و مشکلات و مفاسد اختلاقی رایج در آن، مشخص می شود. اولین چیزی که پیامبر (ص) در این پیمان از مردم یثرب می خواهد این است که به خدا شرک نیاورند، که این امر بیان گر وجود اعتقادات غیر توحیدی در بین آنان بود. از آنان می خواهد دزدی نکنند و این نشان از رواج دزدی در بین یثربان و عادی بودن کسب درآمد از این راه بوده است. همچنین از آنان می خواهد زنا نکنند، دروغ و بهتان بر کسی نبندند و فرزندان خود را نکشند. به نظر می رسد این سه مسأله رابطه ی تنگاتنگی با یکدیگر داشته باشند، چون فرزندانی که از طریق زنا متولد می شد افراد حاضر نبودند مسوولیت آن را بپذیرند و می کوشیدند که با دروغ و بهتان آن فرزند را به دیگری نسبت دهند و یا این که او را می کشتند که آیه ی قرآن « بای ذنب قتلت» (تکویر، 9) نیز بر وجود این ناهنجاری در بین آنان تصریح دارد.
3- محتوای آیاتی که در مدینه بر پیامبر (ص) نازل شده است، از جمله تحریم شراب خواری، ربا، خوردن گوشت مردار و ... بیان گر وجود و رواج این مفاسد اخلاقی در مدینه ی پیش از پیامبر (ص) می باشد.
گذشته از رذایل و انحرافات اخلاقی که در جامعه ی یثرب بر شمردیم، آنان دارای خصلت های پسندیده ای همچون شهامت، شجاعت، وفای به عهد و ... بودند که پیامبر (ص) نیز با تقویت این خصلت ها در پیش برد اسلام از آنها کمک گرفت.
از نظر مناسبات اجتماعی، چنان که پیش از این گفته آمد، میان تمامی ساکنان مدینه خصومت و درگیری حکم فرما بود.
1- درگیری بین خود عرب ها (اوس و خزرج)؛
2- درگیری بین عرب ها و یهودی ها ؛
3- درگیری بین خود یهودیان .
یهودیان، با دسیسه، رابطه ی بین اوس و خزرج را تیره می کردند و آنها را به جان هم می انداختند، به طوری که عده ای از یهودیان هم پیمان اوس و گروهی هم پیمان خزرج بودند؛(5) البته اثرات جنگ بین اوس و خزرج دامن گیر یهودیان هم می شد.
جنگ هایی که بین این گروه ها به وقوع می پیوست، گاه چندین سال به درازا می انجامید (6) و دشمنی ها میان اوس و خزرج به گونه ای بود که گاهی با یهودیان، که دشمنی آنها بودند، هم پیمان شوند و از آنها برای شکست رقیب کمک گیرند، به گونه ای که بنی قریظه و بنی نضیر با اوس بودند و بنی قینقاع با خزرج (فیاض، 1380، 67)، و یا این که عده ای را بر آن داشت که برای یافتن حامی و پشتیبان به دیگر مناطق سفر کنند (ابن هشام، 1361، ج1، 425).

وضعیت اجتماعی زنان در یثرب

با توجه به اسناد موجود از مکه و یثرب به نظر می رسد زنان یثربی از لحاظ موقعیت اجتماعی از وضعیت بهتر و برتری برخوردار بودند. دلیل این مدعا این که :
1- در پیمان عقبه ی دوم دو زن یثربی حضور داشتند و با پیامبر (ص) بیعت کردند. این امر بیان گر آزادی زنان در امر انتخاب سرنوشت خود و مشارکت آنان در امور اجتماعی بوده است.
2- همچنین در جریان جنگ های پیامبر (ص) ، زنان یثربی حضور فعال تری نسبت به زنان مهاجر داشتند.
3- برای حضور زنان یثربی در اجتماع هیچ بازدارنده ای وجود نداشت و این امری پذیرفته شده تلقی می شد، ولی این موضوع برای مهاجران سنگین بود به گونه ای که مهاجران از نفوذ زنان در مدینه شگفت زده بودند. عمر بن خطاب پس از مهاجرت به مدینه، گفت: هنگامی که در میان قریش بودیم بر همسران خود چیرگی داشتیم، تا این که بر انصار وارد شدیم و مشاهده کردیم که زنان این قوم بر آنان چیرگی دارند و از این پس بود که زنان ما نیز این شیوه و سنت را از انصار آموختند (العلی، 1381، 20).
4- همچنین زنان از پیامبر (ص) خواستند که روزی را برای پاسخ گویی به سوالات آنان اختصاص دهد. زنان به پیامبر (ص) گفتند: مردان در استفاده از محضر شما بر ما پیشی گرفته اند، پس خود، روزی را به ما اختصاص بده. آن حضرت (ص) قبول کرد و روزی را به ایشان اختصاص داد (بخاری، 1401 هـ ، ج 1، 30).
روزی گروهی از زنان قریش در محضر پیامبر (ص) بودند و مطالبی مطرح می کردند، در همان زمان، «عمر» اجازه خواست که وارد شود. زنان با شنیدن صدای « عمر» فوراً پشت پرده رفتند و خود را پنهان کردند. پیامبر (ص) لبخند زد ودر پاسخ عمر که علت خنده را پرسید فرمود:تعجب می کنم که زنان با شنیدن صدایت به پشت پرده شتافتند! عمر گفت : آنان باید موقعیت و هیبت شما را بهتر و بیشتر درک کنند. زنان قریش در جواب گفتند: آری، عظمت و ابهت پیامبر (ص) بالاتر است؛ ولی تو خشن هستی (سروش، 1385، 27).

معرفت شناسی اجتماعی یثرب

به لحاظ معرفت شناختی اجتماعی، گرچه دو قبیله ی اوس و خزرج از نظر
اعتقادی و باورهای دینی بت پرست بودند، ولی به دلایلی که عنوان خواهد شد، تربیت فرزندان خود را به قبایل یهودی پیرامون خود می سپردند. این رفتار، گرچه امری سطحی و ساده می نمود، ولی به لحاظ کارکردی بسیار تحول آفرین بود. آنها نمی دانستند که با این ارسال و اعزام، تن به چه تحولات ساختاری اجتماعی می دهند. طبیعی بود که این فرستادن و جابجایی فرزند و بسترهای تربیتی، بار اعتقادی و فکری را نیز به همراه داشت و با بزرگ شدن فرزندان بت پرست، در بین یهودیان دین دار، دچار چالش های جدی با خود، با خانواده سببی و خانواده ی رضاعی شوند.
چون ایشان از یک طرف بت پرست بودند و از سوی دیگر تربیت شده در فضای یهودیت، خود این ها دچار ناسازگاری درونی می شدند، این دو مجموعه ی غیر همگرا را نمی توانستند با یکدیگر همسو و هماهنگ کنند، و به جهت آشنایی با آموزه های یهودی با خانواده ی نسبی خود دچار مشکل می شدند، چون آموزه های یهودیت هرگز با آموزه های بت پرستی سازگار نبود؛ ضمن آن که رفتار این افراد و ارتباط آنها با خانواده ای نسبی و سببی، مشکل جدیدی می آفرید و آن به هم خوردن رابطه با خانواده ی سببی بود، زیرا آموزه های بت پرستی، که از خانواده ی نسبی به همراه داشتند، آنها را در برابر آموزه های یهودیت، که از خانواده ی سببی گرفته بودند، قرار می داد.

3) اوضاع سیاسی

قبل از ورود پیامبر (ص) به مدینه حاکمیت سیاسی و قدرت مرکزی (قدرتی که برتر از روابط نسبی و خانوادگی باشد) وجود نداشت تا زندگی مردم را سامان ببخشد. ساختار زندگی مردم به شکل عشیره ای و قبیله ای بود و هر قبیله واحد سیاسی کوچکی تلقی می شد و متنفذان و ریش سفیدان در هر قبیله، نقش رهبر را عهده دار بودند. مردم هر قبیله، پیرو رئیس قبیله ی خود بودند. اگر رئیس قبیله رأیی را می پذیرفت، افراد تحت امرش همان را می پذیرفتند. در ماجرای اسلام آوردن اهالی مدینه این مسأله را مشاهده می کنیم(7) هر فردی تنها در سایه ی وابستگی به
قبیله هویت و موجودیت پیدا می کرد و فرد رانده شده از قبیله به هیچ عنوان امنیت جانی و مالی و جایگاه اجتماعی در بین دیگران نداشت. افراد از طریق پیمان هایی که با رئیس قبیله بسته بودند تابعیت آن قبیله را می پذیرفت به همین دلیل عهد و پیمان نزد آنان بسیار محترم و نقض آن تخلفی سنگین شمرده می شد.
حلف و یا جوار یکی از پیمان هایی بود که قبایل کوچک با قبایل بزرگ تر منعقد می کردند و بدین صورت خود را در برابر تهاجم قبایل بزرگ تر حفظ می کردند. وجود این عهد و پیمان ها حاکی از نبود امنیت و قدرت مرکزی بود، به گونه ای که افراد در سایه ی برخی پیمان ها می توانستند به حیات خود ادامه دهند.
برتری یک قبیله به عواملی بستگی داشت، از قبیل آثار نسبی، برتریهای خونی و نژادی، کارهای خدماتی ویژه ای که انجام می داد، و همین پیوندهای نسبی و برتری جویی ها و نزاع هایی که بر سر حفظ این برتری میان قبایل رخ می داد، مانعی بر سر راه تشکیل قدرت مرکزی بود.
داشتن روحیه ی تعصب و روحیه ی فردگرایی و پرخاش گری، که زاییده ی زندگی قبیله ای بود، در میان افراد ریشه داشت؛ به طوری که افراد هر قبیله برای حفظ منافع خود با دیگران درگیر می شد و جنگ و نزاع همواره بر زندگی آنان سایه انداخته بود. اوس و خزرج افراد بسیار متعصبی بودند و حتی پس از آمدن پیامبر (ص) به مدینه و مسلمان شدن آنها باز هم همان افکار در وجودشان رخنه داشت و با کوچک ترین تلنگری بروز می کرد و مانند آتش زیر خاکستر بود. دشمنان اسلام نیز با شناخت این روحیه سعی در بر هم زدن یکپارچگی آنان داشتند.
یکی از دشمنان اسلام به نام «شاس بن قیس» بر تعدادی از قبایل اوس و خزرج در مجلسی گذشت و صلح و صفای آنان او را خشمگین ساخت. در نتیجه به یک جوان یهودی فرمان داد که در میان آنان جای گیرد و به محض به دست آمدن کم ترین مجالی روز «بعاث» را به یادشان آورد و از پیروزی اوس بر خزرج در آن روز سخن گوید. آن جوان فرمان را اجرا کرد و چون مردم نام آن روز را شنیدند، در میانشان منازعه در گرفته و به مباهات و مخاطمه پرداختند (عاصف الزین، 1379، 542).
مدینه فاقد هر گونه موسسه ی سیاسی بود. پیش از ورود پیامبر (ص) دو نفر بودند که در میان قوم خود بسیار عزیز و شریف و بزرگ بودند و اهل مدینه و قبایل نصاری همه پیرو آنها بودند؛ یکی عبدالله بن ابی بن ابی سلول و دیگری ابوعامر بود. با ورود پیامبر (ص) این دو موقعیت خود را از دست دادند و أبی منافق شد و ابوعامر به مکه گریخت و به مخالفت با پیامبر (ص) پرداخت (ابن هشام، 1361، ج 2، 513).
یهودیان، بر خلاف اعراب که هیچ چیز مشترکی نداشتند، در عقیده ی یهودیت مشترک بودند و همین امر نظم ویژه ای به زندگی آنها می بخشید و جمع آنها منسجم تر بود و دارای بیت مدارس بودند که اعمال مذهبی خود را در آنجا انجام می دادند.

4) اوضاع فرهنگی

در میان ساکنان مدینه، یهودیان به دلیل داشتن شریعت آسمانی و بهره مندی از سواد، از نظر فرهنگی درجه ی بالاتری نسبت به اعراب مدینه داشتند. اوس و خزرج افراد بی سوادی بودند، و یهودیان همیشه اعراب مدینه را به خاطر بی سوادی و بت پرتسی سرزنش می کردند.
جهت آگاهی از سطح سواد مردم عربستان و ارزش علم در میان آنها باید، گفت که در زمان بعثت پیامبر تنها هفده نفر در میان قبیله ی قریش توانایی خواندن و نوشتن داشتند و در مدینه بین دو گروه اوس و خزرج فقط یازده نفر دارای چنین کمالی بودند. با توجه به این امر پی خواهیم برد که تا چه حد مردم مدینه در جهل و بی سوادی به سر می بردند. بی سوادی و فقر علم و دانش خود یکی از عوامل مهم در عقب ماندگی یک جامعه از نظر فرهنگی و اقتصادی و سیاسی می باشد.
در جاهلیت و آغاز اسلام در مدینه، فرد «کامل» را شخصی می پنداشتند که
بتواند عربی بنویسد و در شناگری و تیراندازی مهارت داشته باشد (العلی، 1381، 25). به همین دلیل مردم به افرادی که توان خواندن و نوشتن داشتند با دیده ی احترام می نگریستند و این امتیازی برای افراد محسوب می شد. البته در میان آنان افرادی بودند که از حکمت و دیگر علوم اطلاعاتی داشتند، از جمله سوید بن صامت، که هنگامی که با پیامبر (ص) در مکه دیدار کرد و رسول خدا (ص) او را به اسلام فرا خواند، سوید گفت: شاید آن چیزی که تو داری همانی باشد که نزد من است. پیامبر (ص) فرمود : آنها را بر من عرضه کن. پس آنها را عرضه کرد. پیامبر (ص) فرمود : این سخنان نیکو است، اما آنچه نزد من است از آن نیکوتر است. آن قرآن است که پروردگار بر من نازل کرده که تمامی آن هدایت و نور است (ابن هشام، 1361، ج1، 424).
از نظر اعتقادی دین غالب در بین ساکنان مدینه بت پرستی بود، و هر کدام بت مخصوص به خود را داشتند. اوس و خزرج بتی به نام «منات» داشتند، که در فدک در طرف ساحل دریا نصب بود (ابومنذر، 1348، 14؛ یعقوبی، 1366، ج1، 331-332).
سفرهای هر ساله ی آنها به مکه برای طواف و پرستش بت مخصوص خود، دلیلی بر این امر می باشد و در جریان همین سفرهاست که عده ای از مردم مدینه با پیامبر (ص) آشنا شدند (ابن هشام، 1361، ج1، 427). علاوه بر آن، اشراف و بزرگان مدینه نی زهر یک بت مخصوصی در منزل خود داشتند که آن را می پرستیدند و بزرگ می پبنداشتند، از جمله ی آنها عمرو بن جموح از بزرگان «بنی سلمه» است (ابن هشام، 1361، ج1، 427؛ سمهودی ، 1326 هـ ، ج1، 234).
یکی از عواملی که بر فرهنگ مردم مدینه موثر واقع شد، همسایگی و اختلاط آنان با یهودیان بود (ابن هشام، 1361، ج1، 427). مراسم حج، قربانی، نکاح، طلاق، برگزاری رسومات عید، انتخاب کاهن و امثال آن چیزهایی بود که حجازیان از یهودیان آموختند. همچنین داستان های تورات و تلمود از یهود به اعراب حجاز منتقل شد(زیدان، 2536، 12).
به دلیل روابط اعراب با یهود و تبلیغات آنها برای برتری نژاد و آیین خود،
اعراب را نسبت به دین خود سر خورده ساخت و آرزو می کردند که مانند یهود، صاحب کتاب آسمانی شوند. همچنین یهودیان همواره به گونه ای می کوشیدند که مردم مدینه را به طرف خود بکشانند، چون این ها بشارت دادند که پیامبر آخر الزمان به زودی ظهور می کند. بدین طریق در افکار مردم مدینه نوعی انزجار را نسبت به بت پرستی به وجود می آوردند.
بدین جهت افرادی از بت پرستی دست برداشته و آیین دیگری را برگزیدند. (8) سعی یهودیان در برتر جلوه دادن دین خود به گونه ای بود که بت پرستان به این ها عقیده می ورزیدند. ابن عباس می گوید در میان زنان اهل مدینه گاهی اتفاق می افتاد، بعضی زن ها، که بچه دار نمی شدند، نذر می کردند که اگر بچه ای پیدا کنند او را بفرستند در میان یهودیان تا یهودی بشود، چون می پنداشتند مذهب آنها از مذهب خودشان (بت پرستی) بالاتر است. گاهی بچه های شیرخوار خود را نزد یهودیان می فرستادند تا به آنها شیر بدهند. آن بچه های نذری یهودی می شدند. بچه هایی هم که یهودی ها به آنان شیر می دادند قهراً به جهت وابستگی شیری، اخلاق یهودی ها را می گرفتند، مادر و برادر و خواهر رضاعی می شدند و برخی از آنها به کیش یهودیت می پیوستند؛ چنان چه عده ای بچه ی یهودی در مدینه وجود داشت که پدر و مادرهایشان از انصار و از اوس و خزرج بودند (مطهری، 1368، 254).
گروه هایی از اوس و خزرج به علت هم نشینی با یهودیان در محله ی خیبر و بنی قریظه یهودی شدند و نیز تنی چند از بنی الحارث بن کعب و گروهی از قبیله ی غسان و جذام نیز یهودی شدند ( جعفریان، 1369، ج1، 123).
مردم یثرب آگاهی هایی از طریق یهودیان درباره ی ظهور پیامبر جدید به دست آورده بودند. در جریان درگیری هایی که بین آنها رخ می داد می گفتند : ای قوم خزرج، نزدیک است که پیغمبر آخر الزمان ظاهر شود و آن وقت ما به کمک او شما را مانند قوم عاد و ثمود و ارم به قتل می رسانیم و هنگامی که ظهور کند ما اولین قومی هستیم که از وی پیروی می کنیم، چون ما اهل کتابیم و احوال وی را می دانیم (ابن هشام، 1361، ج1، 428). این مسأله تا حد زیادی بر آگاهی
آنان مؤثر واقع شد و به تأثیر این آگاهی در پذیرفتن سریع دعوت پیامبر (ص) توسط عده ای از آنان می توان اشاره کرد (ابن هشام، 1361، ج1، 428) که به امید پیروزی بر یهود و خاتمه دادن به برتری جویی های آنها دعوت پیامبر (ص) را پذیرفتند.
مردم یثرب پیش از آمدن اسلام اعتقادات خاصی داشتند، حج می گزاردند، اما سعی میان صفا و مروه را انجام می دادند و به هنگام بازگشت آنان از حج از در به خانه های خود نمی رفتند، بلکه از روی دیوار خانه به درون می رفتند. همچنین آنان به هنگام انجام حج در مکه، به همراه سایر حاجیان وقوف می کردند، ولی «حلق» (تراشیدن سر) را انجام نمی دادند. مردم یثرب قطع درخت را حرام می دانستند و این فکر همچنان باقی بود تا این که اسلام آن را در غزوه ی بنی نضیر مباح دانست ( ابومنذر، 1348، 14-15؛ العلی، 1381، 26).

5) اوضاع اقتصادی

عوامل گوناگون می تواند بر اقتصاد یک منطقه موثر واقع شود، از جمله هوای مطبوع و آب فراوان، قرار گرفتن در مسیر کاروان های تجاری، وجود مکانی مذهبی و زیارتی، داشتن زمین های مطلوب جهت کشاورزی و ...
از نظر اقتصادی یثرب به دلیل دارا بودن آب و هوای خوب و مطبوع و زمین های مستعد کشاورزی، شهری زراعتی محسوب می شد. پرورش نخل از عمده ترین فعالیت های مردم یثرب بود (جواد علی ، 1976 م، ج 7، 70). وجود نخلستان ها و باغ های فراوان میوه در آن منطقه دلیلی بر این مدعاست. مهم ترین محصولات آنها خرما و جو بود که در کنار آن، برخی سبزی ها مانند کدو و خیار به مقدار کم کاشته می شد (العلی، 1381،23).
مالکیت فردی امری مشروع و پا برجا بود و بیشتر مردم مالک زمین های کشاورزی خویش بودند. البته برخی افراد دارای زمین های کشاورزی وسیعی بوده و چون به تنهایی نمی توانستند از عهده ی کشت آن بر آیند، کارگر استخدام می کردند و آنان با کار کردن بر روی زمین، بر اساس قرار داد و با توجه به
وضعیت زمین به مقدار یک پنجم و یک سوم و یا نیمی از محصول را به عنوان دستمزد بر می داشتند.
در کشاورزی تنوع و ویژگی های زمینی و روش های آبیاری آن و نیز چگونگی کار کشاورزی بر روی آن، خود موجب به وجود آمدن قوانین خاصی شد که پس از ظهور اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفت و حتی جزئی از ابواب فقه اسلامی مانند مزارعه، مزابنه، محاقله، کراء الارض (9) به شمار آمد (العلی، 1381، 23).
مردمان یثرب به استثنای اندکی از آنان، فعالیتی در زمینه ی دامداری نداشتند و به همین دلیل فراورده های حیوانی مورد نیاز خویش را از اعراب و دامدارانی که در نزدیکی یثرب زندگی می کردند، به دست می آورند (العلی، 1381، 23).
به نظر می رسد اسب در یثرب بسیار کم بوده است، چون در جنگ بدر تنها دو رأس اسب همراه مسلمانان بود (یعقوبی، 1366، ج2، 404). پیامبر (ص) که به اهمیت اسب واقف بود، مردم را به نگهداری و پرورش آن تشویق و ترغیب می کرد و می فرمود : « ان الخیل معقود فی ناصیتها الخیر» ؛ بر پیشانی اسب خیر و برکت رقم خورده است. ایشان زمینی را در مدینه برای مسابقه ی اسب دوانی فراهم ساخت (العلی، 1381، 24).
یکی دیگر از عوامل موثر بر اقتصاد یثرب قرار گرفتن این شهر بر سر راه شام و یمن بود و همین امر باعث رونق اقتصادی آن پیش از ورود پیامبر (ص) می گردید. اگرچه مردم مدینه مانند مردم مکه به امر تجارت نمی پرداختند و دلیل آن هم اشتغال آنها به امر کشاورزی بود، ولی در اثر عبور و مرور کاروان ها از کنار این شهر و اطراف یثرب، آنها نیز محصولات خود را، که بیشتر شامل فراورده های دامی و محصولات کشاورزی بود، به دیگر مناطق صادر می کردند ( زرگری نژاد، 1378 ، 124).
همچنین عبور کاروان ها از راه نزدیک مدینه و دستور پیامبر (ص) جهت ایجاد مانع بر سر راه کاروان های قریش بعد از ورود به مدینه و کسب غنایم از این راه بر اقتصاد مدینه مؤثر واقع شد.

علاوه بر این، مشاغل دیگری، همچون آهنگری و زرگری و کارهای صنعتی و معدنی نیز مرسوم بود که یهودیان در کارهای معدنی و آهنگری و اسلحه سازی شهرت داشتند و این گونه کارها بیشتر در انحصار آنها بود (جعفریان، 1396، ج 1، 24) و آنان برمعادن گران قیمت (نشان از حرفه ی تخصصی و انحصاری آنان، زرگری بود) تسلط کامل داشتند و هنگامی که رسول خدا (ص) به مدینه هجرت کرد، بنی قینقاع پیشه ی زرگری داشتند (العلی، 1381، 161) 10.
این عوامل سبب شده بود که شریان اقتصادی مدینه بیشتر در دست یهودیان باشد و چون یهودیان از لحاظ اقتصادی از آنان برتر بودند، مردم مدینه برای رفع مایحتاج خود به آنها رجوع می کردند. آنان قبل از اوس و خزرج به مدینه آمدند و مرغوب ترین زمین های کشاورزی را تصاحب کردند و به دلیل آشنایی که با زراعت و ابزار آن داشتند، مال و ثروت زیادی انباشتند.
یهودیان از نظر روابط تجاری و بازرگانی نسبت به اعراب مدینه در سطح گسترده ای فعالیت داشتند که این امر بر وضعیت مالی آنان موثر بود.
همچنین یکی دیگر از عواملی که باعث انباشت ثروت در دست یهودیان بود مسأله ی رشوه گیری و رباخواری این گروه بود، آنان اموال خود را به صورت ربا قرض می دادند و از این طریق بر ثروت خود می افزودند (نساء ، 161).
عواملی همچون داشتن بهترین زمین های زراعی، آشنایی با فن کشاورزی، شرکت فعال در امر تجارت و نیز رباخواری باعث شده بود که یهودیان قدرت اقتصادی را در دست بگیرند. وجود قلعه های مستحکم، که در اختیار یهودیان بود، توان مندی مالی آنان را اثبات می کند. و نیز قرآن که آنها را به جهت وابستگی به ثروت دنیا و مال اندوی نکوهش می کند، تأیید کننده ی این مدعا است (توبه، 24). و نیز یهودیان در جنگ بدر به شاعران هدایا و مال های بسیاری می پرداختند که با شعر گفتن مسلمانان را به ریشخند بگیرند و آنها را هجو کنند و پیروزی بدر را ناچیز انگارند (اصف الزین، 1379، 618). یکی دیگر از دلایل ثروت مندی یهودیان رفتن پیامبر (ص) به قلعه ی بنی نضیر برای درخواست دیه دو مردی است که بنی عامر کشته بود (ابن هشام، 1361، ج 2، 713).
در مدینه چاه های فراوانی وجود داشت (ابن شبه، 1380، 168-169)، ولی آب شرب مردم یثرب پیش از اسلام و بعد از اسلام از چاه رومه تأمین می شد که در میان بنی مازن حفر شده بود. (11) همچنین در مدینه چاه هایی بود که آب آن به وسیله ی «نواضح» (شتران آبکش) کشیده می شد ( قره چانلو، 1362، 120).
قبل از ورود پیامبر (ص) به مدینه بازهاریی در آنجا وجود داشته است، از جمله بازار بنی قینقاع. هنگامی که پیامبر (ص) خواست برای مدینه بازاری قرار دهد، نخست به بازار بنی قینقاع آمد و سپس به مدینه آمد و پای خویش را به زمین کوبید و فرمود که این بازار شماست، مبادا در این جا سخت بگیرید و یا خراج گرفته شود (ابن شبه، 1380، 294).
در دوران جاهلیت بازاری وجود داشت در ناحیه ای که یثرب خوانده می شد و بازاری در جسر (پل) در محله ی بنی قینقاع و بازاری در صفاصف در عصبه، و بازاری در کوچه ی ابن حبین وجود داشت. این بازار در دوره ی جاهلیت سال های آغازین ظهور اسلام بر پا بود و آنجا را «مزاحم» می گفتند (همان، 295). همچنین «سوق الحرص» بازاری در زوراء بوده است (همان، 296).
از مطالب گفته شده می توان چنین نتیجه گرفت که جدای از وضعیت مالی و اقتصادی «یهودیان»، که در حد مطلوبی از مکنت و ثروت بودند، دیگر مردم مدینه، که بیشتر کشاورز بودند، از نظر معیشتی در سطح پایین تری قرار داشتند؛ ولی شکاف طبقاتی آن چنان که در مکه وجود داشت، در مدینه چندان احساس نمی شد.

زمینه های حضور پیامبر (ص) در یثرب

بدون شک ایجاد هر ساختار حکومتی مستلزم برقراری زمینه ها و شرایط مکانی و زمانی خاص خود است. ایجاد حکومت ها جدای از این که بر حق هستند یا خیر، هر کدام بر اثر پیش زمینه هایی به وجود آمده اند و از قبل شرایطی برای تشکیل آنها وجود داشته است. پیش زمینه ها جهت ایجاد حکومت دو گونه است.
1) زمینه های درونی؛ یعنی شرایط و زمینه های موجود در خود شهر و منطقه ای که قرار است حکومت در آنجا شکل گیرد ؛
2- زمینه های بیرونی، شرایط و زمینه هایی که بیرون از آن محدوده موجود است.
پیش از آن که پیامبر (ص) به یثرب مهاجرت کند، زمینه هایی که به نظر می رسد در یثرب فراهم بوده است، عبارتند از :
1- وضعیت آشفته و نابسامان اجتماعی یثرب؛
2- نبود آرامش و امنیت در میان یثربیان؛
3- برتری طلبی های یهود بر اعراب یثرب ؛
4- خستگی مردم از وضعیت خود و آرزوی تغییر آن؛
5- چاره جویی یثربیان برای از بین بردن مشکلات ؛
6- گریز از وضعیت موجود و کوچ کردن به سرزمین های دیگر؛
7- وجود افکار توحیدی در مدینه ؛
8- آگاهی و اطلاع یثربیان از ظهور پیامبر (ص) توسط یهودیان؛
9- سرخوردگی یثربیان نسبت به بت پرستی ؛
10- عدم وجود اشرافیت قبیله ای در یثرب؛
11- گوش سپردن به ندای دعوت پیامبر (ص) ،
12- دعوت از پیامبر (ص) برای ورود به یثرب ؛
13- پیوند خویشاوندی پیامبر (ص) با مردم یثرب از طرف مادری.
شاید بتوان اولین و مهم ترین زمینه ی ایجاد حکومت در مدینه توسط پیامبر (ص) را، تلاش خود یثربیان برای رهایی از وضعیت بد موجود عنوان کرد. بر اساس آیه ی شریفه ی قرآن که می فرماید : إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم (رعد، 11)؛ در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. مردم یثرب خود در پی تغییر اوضاع و احوال خود بر آمدند و گام هایی را جهت پیدا کردن راهی برای رهایی از وضعیت موجود برداشتند.
مردم یثرب پیش از ورود پیامبر (ص) با مشکلات زیادی رو به رو بودند.
مشکل اساسی آنان فقدان آرامش و امنیت بود، که بر اثر جنگ های طولانی بین دو قبیله ی اوس و خزرج این وضع به وجود آمده بود، تمام هم و غم و زندگانی این قبایل در جنگ خلاصه می شد و شب را با این اندیشه به سر می بردند که چگونه بر قبیله ی رقیب پیروز شوند و فردای جنگ گروه مغلوب در عزای یاران از دست رفته اش ماتم می گرفت. و این کشمکش ها و درگیری ها به حدی رسیده بود که دو قبیله از وضعیت موجود، که خود مسبب آن بودند به ستوه آمدند، زیرا جنگ و درگیری باعث سلب آرامش از مردم شده بود و طعم شیرین زندگی، که جز در سایه ی آرامش به دست نمی آمد، از زندگی آنها رخت بر بسته بود.
مشکل دیگر آنان یهودی های ساکن یثرب بودند که قدرت سیاسی و اقتصادی یثرب در دست آنها بود، و این امور با روحیه ی برتری طلبی اعراب سازگار نبود؛ اعرابی که در طول تاریخ این خصلت خود را به نمایش گذاشته و نمونه های فراوانی از آن در متون تاریخی موجود است. از آن جمله ماجرای نصب حجرالاسود است. هنگام نصب حجرالاسود، به دلیل این که هر قبیله می خواست افتخار آن را نصیب خود گرداند و بر دیگر قبایل فخر فروشی کند و خود را برتر از دیگران جلوه دهد، نزدیک بود که درگیری خونین رخ دهد که با تدبیر پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) از درگیری جلوگیری شد(ابن هشام، 1361، ج1، 175).
دلیل دیگر وجود حس برتری خواهی اعراب بود. با وجود این که بسیاری از قبایل به حقانیت پیامبر (ص) و دعوت ایشان معترف بودند، ولی باز هم مسلمان نمی شدند، چون پیامبر از قبیله ی قریش بود و آنان می گفتند : « چرا پیامبر از قبیله ی ما نباشد»، و حتی شاید پیدایش پیامبران دروغین نیز به همین دلیل بود که می خواستند به این وسیله برای خود افتخاری کسب کنند.
بنابراین آنان برای از بین بردن این گره کور (جنگ و خونریزی و خاتمه دادن به برتری طلبی یهودیان) دست به تلاش هایی زدند. بدین منظور هر یک از دو قبیله در جستجوی یافتن حامی و پشتیبان برای پیروزی بر گروه دیگر به بیرون از
یثرب رفتند.
از جمله جمعی از ایشان به مکه رفتند تا از قریش یاری بخواهند و بدین وسیله سرفراز و نیرومند گردند، اما شرایطی که قریش پیشنهاد کرد، برای آنان قابل پذیرش نبود. ناچار اهل یثرب به طائف رفتند و از قبیله ی «ثقیف» کمک خواستند، ولی بی نتیجه بازگشتند (یعقوبی، 1366، ج2، 395).
یکی دیگر از عوامل مهم و موثر در ایجاد زمینه برای تشکیل حکومت در این شهر آگاهی مردم مدینه درباره ی ظهور پیامبر آخرالزمان بود. قبلاً اشاره شد که مردم مدینه به دلیل ارتباط و تعاملی که با یهودیان داشتند، به این آگاهی رسیده بودند و همچنین نوعی تنفر نسبت به دین خود (بت پرستی) که بر اثر تبلیغات یهودیان درباره ی دینشان و تحقیر بت پرستی، در آنها ایجاد شده بود، باعث شد که در اولین آشنایی با پیامبر (ص) (12) برای آنان برق امیدی بدرخشد. آنان با چنین ذهنیتی به محتوای بعثت بدون تعصب گوش سپردند. همگی بر این باور شدند که رمز رهایی آنان از شعله های جنگ، پناهندگی به دعوت توحیدی است (معاد بخواه، 1377، 129).
بنابراین مردم یثرب به امید نجات از وضعیت موجود، از پیامبر (ص) دعوت کردند که به شهرشان برود، چون احساس می کردند پیامبر (ص) ، حرف تازه ای برای گفتن دارد. علاوه بر این به جهت عدم وجود اشرافیت و شکاف طبقاتی در یثرب (به خلاف مکه و طائف) یثربیان نه تنها این احساس را نداشتند که با پذیرش دین اسلام موقعیت خود را به خطر می اندازند، بلکه امیدوار بودند با دین جدید به خواسته های خود برسند.
همچنین ویژگی های قبیله ای نیز یکی از عوامل موثر در یثرب بود. قبایل شمالی یا عدنانی که قریش از آنان بود، روحیات عربی بیشتری نسبت به اعراف جنوبی یا قحطانی، که اوس و خزرج از میان آنها بودند، داشتند. اعراب شمالی به دلیل این که کم تر با تمدن های روز دنیا ارتباط داشتند، دنیای بسته ای داشتند، اما اعراب جنوبی، به دلیل هم جواری با امپراتوری ایران، کم و بیش از فرهنگ و تمدن ایران با خبر بودند.
دیگر از زمینه های موجود در یثرب، پیوند و آشنایی پیامبر (ص) با یثربیان و شناخت اجداد پیامبر (ص) توسط آنان بود. از لحاظ پیشینه ی خانوادگی، مردم یثرب به خوبی با اجداد رسول خدا (ص) و اصل و نسبش شناخت داشتند و این امر می تواند در دعوت مردم یثرب از پیامبر (ص) موثر بوده باشد. مادر عبدالمطلب، جد پیامبر (ص)، یثربی بود. هاشم که پدر عبدالمطلب بود در یثرب با زنی به نام سلمی، دختر زید بن عمرو، از قبیله ی بنی عدی بن نجار ازدواج کرد و سلمی فرزند خود، شیبه، که بعدها به عبدالمطلب مشهور شد را در یثرب به دنیا آورد، این زن به دلیل مرگ هاشم در میان قبیله ی خود ماند و کودک او نیز تا سنین نوجوانی در یثرب زندگی کرد، سپس به وسیله ی عموی خویش به مکه بازگردانده شد (قنوات، 1377، 64).
همچنین پدر پیامبر (ص) در جریان یک سفر تجاری، در یثرب بیمار شد و در میان قبیله ی بنی عدی بن نجار بستری شد و همان جا در گذشت و مدتی بعد یتیم او محمد (ص) در شش سالگی همراه مادر خود برای زیارت قبر پدر و دیدن بستگانش به این شهر رفت و ایامی را در آنجا ماند (قنوات، 1377، 63).
همچنین اگر داستان سفر محمد نوجوان همراه عمویش، ابوطالب، به شام و نیز سفر تجاری او به شام به عنوان مسوول کاروان خدیجه، در سنین جوانی، را در نظر داشته باشیم، به احتمال زیاد محمد (ص) یک بار در نوجوانی و یک بار نیز در جوانی در سر راه شام از یثرب گذشته است.
بنابراین می توان گفت که محمد (ص) و یثرب با هم بیگانه نیستند و خطوطی از سیمای هر یک، در ذهن دیگری نقش بسته و شاید این آشنایی و ارتباط نیز در ایجاد پیوند میان پیامبر (ص) و یثرب و نفوذ سریع اسلام در این شهر تأثیر داشته است ( قنوات، 1377، 63-64).
علاوه بر زمینه های موجود در یثرب، زمینه های دیگری بیرون از یثرب در ایجاد حکومت در این شهر موثر واقع شد، از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1- به بن بست رسیدن پیامبر (ص) در مکه ؛
2- عدم موفقیت پیامبر (ص) در طائف؛
3- موقعیت ویژه ی حبشه ؛
4- وجود زمینه های تبلیغاتی برای پیامبر (ص) در مکه .
اوضاع مکه یکی از زمینه های ایجاد حکومت در یثرب بود؛ هر چند این زمینه خارج از شهر یثرب بود، اما تأثیر زیادی بر تشکیل حکومت در یثرب گذاشت.
در طی 13 سال تلاش خستگی ناپذیر پیامبر (ص) ، جز عده ی اندکی از مردم مکه به اسلام نگرویده بودند (13)و همان عده ای که اسلام را پذیرفتند، تحت فشار آزار و اذیت مشرکان و قریش قرار داشتند، و بیم آن می رفت که همان عده نیز از پا در آیند و نهال تازه پای اسلام از بین برود. دشمنی علیه پیامبر (ص) در مکه تا بدان جا پیش رفت که قریش، رسول خدا (ص) و خاندانش را در محاصره قرار دادند و با یکدیگر عهد بستند که با احدی از بنی هاشم خرید و فروش نکنند، به آنان زن ندهند، از آنان زن نگیرند و با آنها داد و ستد نکند، مگر آن که محمد (ص) را به آنها تسلیم کنند تا او را بکشند ( یعقوبی، 1366، ج3، 388).
پیامبر (ص) تمامی این مشکلات را تحمل کرد تا این که قریش تصمیم به قتل آن حضرت (ص) گرفتند و با این تصمیم دیگر راهی جز هجرت برای ایشان (ص) باقی نگذاشتند و پیامبر (ص) به دستور خداوند به مدینه هجرت کرد. با هجرت به مدینه مسلمانان از کانون شرک فاصله گرفتند و از آزار و شکنجه ی مشرکان در امان ماندند و توانستند با خیالی آسوده در محیطی امن و به دور از شکنجه به عبادات خود بپردازند.

عدم موفقیت پیامبر در طائف

پیامبر (ص) ، پیش از این که دعوت یثربیان را برای رفتن به شهرشان بپذیرد، سفر به طائف را، خود، نخست آزمود و همچنین مسلمانان به دستور ایشان به حبشه هجرت کردند. شاید این سوال به ذهن برسد که « چرا پیامبر (ص) یکی از این دو شهر را برای هجرت برنگزید؟»

پس از وفات حضرت ابوطالب و خدیجه (ع) ، که به عنوان حامیان پیامبر (ص) بودند، قریش بر پیامبر (ص) گستاخ شدند و شروع به آزار و شکنجه ی ایشان نمودند (ابن هشام، 1361، ج1، 118؛ طبری، 1368، ج3، 886). به همین دلیل پیامبر (ص) برای یاری جستن از قبیله ی ثقیف راهی طائف شد، ولی نه تنها موفقیتی کسب نکرد، بلکه با شرایط نامساعدتری به مکه بازگشت (ابن هشام، 1361، ج1، 118، یعقوبی، 1366، ج2، 395؛ طبری، 1368، ج3، 886).
یکی از دلایلی که مردم طائف به ندای توحیدی پیامبر (ص) پاسخ مثبت ندادند، این بود که این شهر روابط تجاری قوی و گسترده ای با مکیان داشتند و مکیان نیز دشمن سرسخت پیامبر (ص) بودند و پذیرفتند دعوت پیامبر (ص) باعث به خطر افتادن منافع اقتصادی و مالی آنان می شد.
شهر حبشه نیز که مسلمانان را به عنوان پناهنده در خود پذیرفته بود :
1) از مکه دور بود ؛
2) اگر هم پیامبر (ص) را می پذیرفتند تنها به عنوان یک پناهنده بود ؛
یکی دیگر از زمینه های خارجی برای ایجاد حکومت پیامبر (ص) در مدینه بهره گیری از موقعیت ممتاز مکه به عنوان شهری مذهبی بوده است، بدین معنا که همه ساله مکه پذیرای قبایل مختلف از سراسر شبه جزیره ی عربستان بود. پیامبر (ص) از این فرصت پیش آمده بیشترین استفاده را جهت زمینه سازی برای تبلیغ دین اسلام و جذب مردم مدینه بردند.

بسترسازی پیامبر (ص) پیش از ورود به یثرب

علاوه بر ضرورت وجود پیش زمینه برای ایجاد حکومت در یک منطقه، وجود زمامداری که بتواند از زمینه های موجود جهت نیل به اهداف خود بهره برداری کند نیز امری اجتناب ناپذیر است.
پیامبر (ص) پیش از مهاجرت به یثرب حرکت ها و فعالیت هایی داشته و از زمینه های موجود، در امر تبلیغ خود بهره گیری لازم را برده است، که تحت عنوان بسترسازی پیامبر (ص) پیش از ورود به یثرب مطرح خواهیم کرد.
سود جستن از زمینه ها ممکن است به دو صورت انجام پذیرد:
یک راه، که اکثر زمامداران بر می گزینند، سیاست به دست گرفتن زمام مردم از طریق طرفداری کردن از زور مداران و سرکوب مخالفان است و راه دیگر تسخیر دل ها و حکومت بر جان مردم از طریق فراهم آوردن آمادگی پذیرش فکر و عقیده ی جدید در مردم است.

1) شخصیت پیامبر (ص)

یکی از عواملی که در موفقیت پیامبر (ص) در امر تبلیغ خود موثر واقع شد، شخصیت ایشان پیش از بعثت است که به عنوان فردی دارای صفات پسندید مورد قبول دوست و دشمن بود.
در نگاه نخست ممکن است این مورد از عوامل بستر ساز توسط پیامبر (ص) قرار نگیرید، زیرا ایشان به انگیزه ی حکومت بر مردم به دنبال ظاهرسازی و فریب نبود. پیامبر (ص) با اخلاق و رفتار پسندیده ی خود بر قلوب مردم حکومت می کرد. (14)

2) دیدار و گفتگو با سران قبایل در موسم حج

همان گونه که عنوان شد موقعیت مکه، به عنوان شهری مذهبی، در پیشبرد اهداف پیامبر (ص) موثر واقع شد و پیامبر (ص) از این موقعیت بهره جسته و با مسافرین و هیأت هایی که در قالب کاروان های تجاری و زیارتی وارد مکه می شدند، ملاقات داشتند. اگرچه در جریان دعوت اولیه ی سران قبایل یک و یا چند نفری دعوت پیامبر (ص) را اجابت می کردند، ولی همین امر باعث می شد که مردم وقتی به سرزمین خود بر می گردند شنیده های خود را برای دیگران بازگو کنند و شاید عده ای مشتاق می شدند که حتماً سال آینده به حج برود و پیامبر (ص) را از نزدیک ببینند و سخنش را بشنوند، و آشنایی گروهی از اهالی یثرب با پیامبر (ص) ، طی همین تلاش های تبلیغاتی بود.

3) بیعت کردن با گروهی از یثربیان

شیوه ی دعوت مردم توسط پیامبر (ص) نیز بسیار حائز اهمیت است؛ به طوری که پیامبر (ص) به خوبی موقعیت ها را درک کرده و از آن به بهترین نحو بهره جستند.
پس از این که پیامبر (ص) با یثربیان آشنا شد، و آنها دعوت پیامبر (ص) را اجابت کردند، به طرف پیامبر (ص) آمدند و از ایشان تقاضای راهی شدن به سرزمین یثرب کردند. پیامبر (ص) باید آنها را جذب می کرد. از دو راه این امر امکان داشت؛ یک راه آن که هزینه ای را بر دوش آنان بگذارد و دیگر این که راه بی هزینه را به آنان پیشنهاد کند.
راه پر هزینه این که پیامبر (ص) با یاران اندک خود، با عده ای که به امید یافتن حامی و پشتیبان برای غلبه بر رقیب خود به مکه آمده بودند، پیمان ببندد و راه بی هزینه این که پیامبر (ص) ابتدا از یک یک آن گروه می خواهد تا خود را از درون تصفیه ی اخلاقی نمایند و مفاسد اخلاقی را کنار گذاشته و به خدای واحد ایمان بیاورند. پس از این که گروه دیدند پیشنهادات پیامبر (ص) هزینه و مسوولیتی برای آنان در بر ندارد با جان و دل پذیرفتند و با پیامبر (ص) بیعت کردند.

4) فرستادن مبلغ

در ضمن پیامبر (ص) شروع به کار فرهنگی کرد و مصعب بن عمیر را به عنوان مبلغ به یثرب فرستاد تا به مردم قرآن و معالم دین را بیاموزد. چون پیامبر (ص) می داند جامعه ای که بخواهد تغییر کند، نیاز به افکار و اندیشه های نو و جدید خواهد داشت، بنابراین با فرستادن مبلغ به یثرب این مهم را به انجام می رساند. همچنین پس از آمدن مصعب به یثرب پیامبر (ص) بر کار وی نظارت داشتند، و ضمن نامه ای از وی می خواهد تا نماز جمعه را بر پا دارد ( ابن کثیر، 1396، ج2، 181).

5) تجدید بیعت با شرایط جدید و بستن پیمان دفاعی

بعد از این که سفارشات پیامبر (ص) (موارد خواسته شده در پیمان عقبه ی اول) و تلاش مصعب تأثیر خود را گذاشت، در سال بعد پیامبر (ص) با آنان پیمان عقبه ی دوم را که برای آنان هزینه در برداشت، منعقد کرد و یثربیان با میل و رغبت آن
را پذیرفتند.
تمام موارد خواسته شده از مردم یثرب در عقبه ی اول مطالب فردی و روانی بود و از مردم می خواهد باورهاشان را تغییر دهند، زیرا زمانی که باور افراد تغییر کند، تأثیر آن در اجتماع آشکار خواهد شد. پس از این که پیامبر (ص) آمادگی فکری را در مردم به وجود آورد، آنان را متعهد به انجام اموری کرد، و به صورت تدریجی مسوولیت هایی را به آنان محول کرد. در پیمان عقبه ی دوم، پیامبر (ص) با گفتن این سخن که شما از من هستید و من از شما، با دشمن شما خواهم جنگید و با دوست شما دوستی خواهم کرد (ابن هشام، 1361، ج1، 442)، نوعی اطمینان خاطر و اعتماد در مردم یثرب ( که شدیداً به آن نیازمند بودند) به وجود آورد.
آنچه در این بیعت اهمیت دارد مسأله ی دفاع دسته جمعی یثربیان از رسول خدا (ص) بود که این نوع دفاع یکی از برجسته ترین شیوه های زندگی شهروندی است؛ یعنی مردم یک شهر یا کشور از رهبرشان در برابر هجوم بیگانه و مخالف دفاع می کنند.

6) انتخاب دوازده نقیب از میان یثربیان

بهره گیری از فرصت ها توسط پیامبر (ص) ، که به نوعی آشنا ساختن مردم یثرب با زندگی جدید که تحت عنوان آیین شهروندی بررسی خواهد شد نمود پیدا کرد. بدین معنی که اگر پیامبر (ص) با مردم بیعت عقبه ی دوم را، با خصوصیاتی که عنوان شد، منعقد می کند، به نوعی آنان را با تعهد پذیری که یکی از اصول زندگی شهروندی است آشنا می کند. اقدام مهم دیگری که توسط رسول خدا (ص) برای ایجاد انضباط در میان یثربیان صورت گرفت این بود که تعداد 12 نفر از آنان را به عنوان نقیب برگزید تا دیگران را کنترل نمایند و مردم با آنان در تماس باشند. در واقع آنان سرپرست افراد زیر دست خود به شمار می رفتند (بلاذری، 1394 هـ، ج1، 222).

سخن پایانی

با توجه به دعوت یثربیان از پیامبر (ص) ، برای حضور در یثرب و ایجاد امنیت در بین آنها، نکته ی اساسی پیش از ورود، شناخت کامل یثرب از ابعاد گوناگون و مشکلات موجود و پیش روی پیامبر (ص) است. پیامبر (ص) پیش از آن که خود به مدینه مهاجرت کند، زمینه را برای ورود آماده می سازد، و یثرب سراپا شوق دیدار پیامبر (ص) و پذیرای دستورات و قوانین او می شود. در شماره دیگر به بررسی اقداماتی خواهیم پرداخت که پیامبر (ص) با حضور خود در مدینه به انجام رساند.
منابع و مآخذ
1- قرآن کریم، ترجمه ی مهدی فولاوند.
2- آرین پور، فرهنگ، انتشارات امیر کبیر .
3- آیتی، محمد ابراهیم (بی تا)، تاریخ پیامبر اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم.
4- ابن اثیر، عزالدین (1385 هـ)، الکامل فی التاریخ، ج2، بیروت، دار صادر.
5- ابن زهره، سیدابوالمکارم (1388 هـ)، فقه استدلالی، ترجمه و تحقیق و تحشیه سید مهدی انجوی نژاد .
6- ابن سعد (1388 هـ)، طبقات الکبری، ج 2، بیروت، دار صادر.
7- ابن شبه (1380)، تاریخ مدینه منوره، ترجمه ی حسین صابری، تهران، نشر مشعر .
8- ابن شهر آشوب، محمد بن علی (بی تا)، مناقب آل ابیطالب، قم، انتشارات علامه .
9- ابن کثیر (1396)، السیره النوبیه، تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول.
10- ابن هشام (1361)، سیرت رسول الله، ترجمه ی رفیع الدین اسحق بن محمد همدانی قاضی ابرقوه، مقدمه و تصحیح : اصغر مهدی، ج 1، تهران، انتشارات خوارزمی، چ دوم.
11- ابن هشام (1360)، سیره النبی، ج 1، ترجمه ی رفیع الدین اسحق بن محمد همدانی قاضی ابرقوه، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ اول.
12- ابومنذر، هشام بن محمد کلبی (1348 هـ)، الاصنام، ترجمه ی محمدرضا جلالی نائینی.
13- ارسطو (بی تا)، سیاست، ترجمه ی احمد لطفی، انتشارت سپر .
14- اصفهانی، عماد الدین حسین (بی تا)، زندگانی چهارده معصوم، ج 1، نشریه مکتب قرآن .
15- افلاطون (1360)، جمهور، ترجمه ی فواد روحانی، تهران، انتشارات علمی - فرهنگی، چاپ چهارم.
16- الامام ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم (1401 هـ/ 1981 م)، صحیح البخاری، دارالطباعه العامره باستانبول، دارالفکر .
17- الزییدی، محمد مرتضی (بی تا)، تاج العروس من جواهر القاموس الحیاه، بیروت .
18- الظالمی، محمد صالح (1359)، فقه سیاسی در اسلام، ترجمه ی رضا رجب زاده، تهران، پیام آزادی .
19- العلی، صالح احمد (1381)، دولت رسول خدا (ص)، ترجمه ی هادی انصاری، قم، پژوهشکده ی حوزه و دانشگاه .
20- امام علی (بی تا)، نهج البلاغه، ترجمه ی دینوری.
21- امامی و دیگران (1367)، درس هایی از نظام دفاعی اسلام، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی .
22- امیر علی (1366)، روح اسلام؛ ترجمه ی ایرج رزاقی، مشهد، انتشارت آستان قدس.
23- بلاذری، احمدبن جابر (1394 هـ)، انساب الاشراف، ج 1، بیروت، موسسه ی الاعلمی .
24- بلاذری، احمد بن جابر (1379 هـ)، فتوح البلدان، قاهره، مکتب النهضه المصریه.
25- پاینده، ابوالقاسم (1360)، نهج الفصاحه، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ پانزدهم.
26- پورت، دیون (بی تا)، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه ی غلام رضا سعیدی، تهران، شرکت انتشارات .
27- جعفریان، رسول (1374)، آثار اسلامی مکه و مدینه، نشر مشعر، چاپ دوم.
28- جعفریان، رسول (1369)، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، ج2، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم.
29- جعفری، سید محمد مهدی (1362)، نهضت بیدارگری در جهان اسلام، تهران، شرکت سهامی انتشارات فرهنگ .
30- جعفری فائزی، سید غضنفر علی (1378)، سیاست خارجی پیامبر اسلام، نشر زائر، چاپ اول.
31- جمشیدی، حسن (بی تا)، چیستی امنیت، جهاد دانشگاهی واحد مشهد، گروه فلسفه .
32- جمشیدی، حسن و علیرضا مهربان (1385)، تأثیر دولت در همگرایی و واگرایی ملی با رویکرد به دولت ایران، گروه فلسفه، جهاد دانشگاهی مشهد.
33- جواد علی (1976 م)، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، جامعه بغداد.
34- جوده السحار، عبدالحمید (بی تا)، بلال سخنگوی نهضت پیامبر، ترجمه ی علی منتظمی، انتشارات بعثت.
35- چلبی، مسعود (1375)، جامعه شناسی نظم، نشر نی .
36- حتی، فیلیپ خوری (بی تا)، تاریخ عرب، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، چ دوم، انتشارات علمی و فرهنگی .
37- حسن ابراهیم حسن (1385)، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، انتشارات بدرقه جاویدان.
38- حسینی عاملی، محمد (بی تا)، مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه، ج 4، قم.
39- حمید الله ، محمد (1363)، رسول اکرم در میدان جنگ، ترجمه ی سید غلامرضا سعیدی، انتشارات محمدی.
40- دوورژه، موریس (1369)، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه ی ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران.
41- رهنما، محمد رحیم (بی تا)، جزوه درسی برنامه ریزی مناطق مرکزی شهرها، دانشگاه فردوسی مشهد.
42- زرگری نژاد، غلامحسین (1378)، تاریخ صدر اسلام، تهران، انتشارات سمت.
43- زرین کوب، عبدالحسین (1343)، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، اداره کل نگارش وزارت کل آموزش و پرورش.
44- زرین کوب، عبدالحسین (1369)، کارنامه اسلام، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ چهارم.
45- زیدان، جرجی (1356)، تاریخ تمدن، ترجمه ی علی جواهری کلام، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم.
46- سبحانی، جعفر(1367)، فروغ ابدیت، ج 1، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
47- سروش، محمد (1378)، دین و دولت در اندیشه ی اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
48- سروش، محمد (1385)، سنت علیه خشونت و خشونت علیه سنت، ماهنامه ی پیام زن، شماره یازدهم و دوازدهم.
49- سعیدیان، عبدالحسین (1383)، دایره المعارف شهرهای جهان، انتشارات علم و زندگی، چاپ اول.
50- سمهودی، نورالدین (1326 هـ)، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، مصر، مطبعه الادب.
51- سید قطب (1358)، زیربنای صلح جهانی، ترجمه ی خلیل خلیلیان، تهران، انتشارات اسلامی.
52- شریعتی، علی (1357)، امت و امامت، انتشارات قلم.
53- شوشتری، عباس (1362)، خاتم النبیین (تاریخ زندگی پیامبر اسلام)، موسسه ی مطبوعاتی عطایی، چاپ چهارم.
54- شوقی، محمدبن ابراهیم مکی (1372)، اطلس مدینه منوره، ترجمه ی پرویز ذکایی، نشر مشعر .
55- شهابی، محمود (1366)، ادوار فقه، ج 1، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم.
56- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه (1372)، ج 6، قم، موسسه ی آل البیت.
57- صدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (1404 هـ)، عیون اخبار الرضا، تحقیق شیخ حسین اعلمی، بیروت، موسسه ی اعلمی للمطبوعات.
58- صدیق اورعی، غلامرضا (1382)، بررسی ساختار نظام اجتماعی در اسلام، اداره کل پژوهش های سیما .
59- طباطبایی، سید محمد حسین (1360)، آموزش دین، سید مهدی آیت اللهی، قم، جامعه ی مدرسین.
60- طباطبایی، محمد حسین (1384)، سنن النبی، ترجمه ی عباس عزیزی، انتشارات صلاه، چاپ پنجم.
61- طبرسی، فضل الله (1415 هـ)، مجمع البیان، ج2، بیروت، موسسه ی الاعلمی.
62- طبری، محمدبن جریر (1368)، تاریخ طبری، ج 3، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، چاپ چهارم.
63- طوسی، محمدبن حسن (1377-1382)، کتاب الخلاف فی الفقه، ج 2، تهران.
64- عاصف الزین، سمیح (1379)، محمد در مدینه، ترجمه ی مسعود انصاری، تهران، انتشارات جامی.
65- فارسی، جلال الدین (1363)، پیامبری و جهاد، موسسه ی انجام کتاب، چاپ دوم.
66- فیاض، علی اکبر (1380)، تاریخ اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
67- قرائتی، محسن (1385)، سیره پیامبر اکرم با نگاهی به قرآن کریم، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
68- قره چانلو، حسین (1362)، حرمین شریفین (مکه و مدینه)، تهران، انتشارات امیرکبیر .
69- قنوات، عبدالرحیم (1377)، تاریخ اسلام از آغاز تا سال یازدهم هجری، مشهد، انتشارات جهاد دانشگاهی .
70- مجلسی، محمد باقر (1403 هـ)، بحار الانوار، بیروت، موسسه ی وفاء، چاپ دوم.
71- مستوفی قزوینی، حمدالله (بی تا)، نزهه القلوب، به کوشش محمد دبیر سباقی، انتشارات طهوری.
72- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین ( بی تا)، مروج الذهب، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، ج 1، انتشارات علمی و فرهنگی .
73- مطهری، مرتضی (1368)، خدمات متقابل ایران و اسلام، انتشارات صدرا، چاپ پانزدهم.
74- مطهری، مرتضی (1368)، سیری در سیره نبوی، تهران، انتشارات صدرا، تهران، چاپ هفتم.
75- معادیخواه، عبدالمجید (1377)، تاریخ اسلام (عرصه دگراندیشی و گفت و گو)، تهران، نشر ذره.
76- منتظرالقائم، اصغر (1384)، تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری، انتشارات دانشگاه اصفهان، چاپ اول.
77- واقدی، محمدبن عمر (1366)، مغازی، ج 2، ترجمه ی محمود مهدی دامغانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول.
78- ولایی، عیسی (1377)، مبانی سیاست در اسلام، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد.
79- یعقوبی، ابن واضح (1366)، تاریخ یعقوبی، ترجمه ی محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها

1- در پیمان نامه ی پیامبر با ساکنان یثرب، ایشان واژه ی یثرب به کار برده است (ابن هشام، ج1، 480).
2- حره نامی برای زمینی که پوشیده از سنگ های سیاه و سوخته است، گویا که آن را به آتش سوزانده اند (تاج العروس، ماده ی حره).
3- نکته ی اساسی در آسیب شناسی اجتماعی و واگفت آن، بیان واقعیت بدون پرده پوشی است. به نظر می رسد یکی از علل پیشرفت مدینه، علاوه بر عزم راسخ مردم جهت حل و فصل امور خود و خواست همگانی برای تغییر، بازگفت مسائل و مشکلات خود بدون کتمان و پرده پوشی است.
4- در سال (12 بعثت) دوازده نفر از انصار با پیامبر بیعت کردند که به نام بیعت عقبه ی اول مشهور شد و اولین بیعت در اسلام بود (ابن هشام، ج1، 430) شرایط بیعت انصار با پیامبر در عقبه اول: شرک به خدای نیاورند، دزدی نکنند، زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند؛ دروغ و بهتان بر کسی نبندند، طاعت پیغمبر برند و عصیان و مخالفت وی نکنند (ابن هشام، ج 1، 430 و 431).
5- در غزوه ی بنی قریظه پیامبر نظر هم پیمان اوسیان (سعد بن معاذ) را جویا شد.
6- این دو قبیله در روزهای مشهوری میانشان جنگ و درگیری دایر بود و اسامی این روزها در متون تاریخی آمده است (یعقوبی، ج 1، 395) جنگ بعاث 5 سال پیش از هجرت پیامبر به مدینه رخ داد . تاریخی آمده است (یعقوبی، ج1، 395) جنگ بعاث 5 سال پیش از هجرت پیامبر به مدینه رخ داد.
7- شاید یکی از دلائلی که پیامبر در مراسح حج سراغ سران قبایل می رفت همین امر باشد، زیرا در صورت پذیرش دعوت پیامبر توسط رئیس قبیله، دیگر نیازی نبود تا افراد آن قبیله را به اسلام فراخواند. زمانی که مصعب بن عمیر را به عنوان مبلغ به یثرب فرستاد (بعد از پیمان عقبه ی اول پیامبر (ص) وی را فرستاد تا به مردم آنجا قرآن و شریعت را بیاموزد و با معالم دین آشنا کند) و به تبلیغ دین اسلام می پردازد، مهتران و روسای قبایل بنی عبدالاشهل (که قبیله ی بزرگی بودند) توسط مصعب اسلام را می پذیرند و سعد بن معاذ بعد از مسلمان شدن، نزد قوم خود می آید و می گوید: ای قوم مرا در میان خود چگونه می دانید؟ گفتند: تو مخدوم و بزرگ مایی و فاضل ترین و بهترین قومی و حکم تو بر ما نافذ است و هرچه تو ما را فرمایی اطاعت تو بر ما واجب است. آن گاه سعد گفت : ای قوم بدانید که من مسلمان شدم و به دین محمد در آمدم و سوگند خوردم که با شما سخن نگویم، مگر این که به خدا و پیامبر وی ایمان بیاورید. چون سعد بن معاذ چنین گفت، هنوز شب نشده بود که مردم قبیله، زن و مرد همگی ایمان آوردند (رک. ابن هشام، ج 1، 436؛ حیاه الصحابه، ج1، 170).
8- ابوالهیثم بن نیهان فردی بود که در جاهلیت بت ها را کراهت داشت و آنها را سبک پنداشته همواره خود و اسعد بن زراره به یگانگی و توحید زبان می گشودند. صرمه بن ابی أنس که از بنی غنم بن عدی بن نجار بود و روایت شده که وی در جاهلیت راهب گردید ( ابن هشام، ج 1، 488).
9- «مزارعه» آن است که صاحب زمین، زمین خود را در اختیار زارع بگذارد تا زراعت کند و سهم معینی از حاصل را به مالک دهد (ابن زهره، 372). «محاقله» نوعی بیع زراعت است که اولاً مبیع در آن به صورت دانه بسته شده باشد و ثانیاً ثمن معامله مقدار معینی از حبه زراعت ( یا خرما) باشد، هر چند آشکار باشد که پس از چیدن و وزن کردن مبیع مقدار آن بیش از ارزش ثمن خواهد بود. این بیع به سبب نهی پیامبر (ص) باطل دانسته شده است (حسینی عاملی، ج 4، 384-386؛ طوسی، ج2، 117-118).
«مزاینه» عبارت است از فروختن خرما بر درخت به خرمای آماده و ابن نوع بیع را پیغمبر (ص) نهی نموده است (بحارالانوار، ج 76، 341).
10- در جنگ بنی نضیر پیامبر (ص) به یهودیان گفت که آنچه از بار و بنه شان شتر بکشد، بردارند، لیکن طلا و نقره و اسلحه های بیون نبرند و این نشان از تخصص یهودیان در امور زرگری و آهنگری دارد (یعقوبی، ج1، 408).
11- این چاه از آن شخصی یهودی بود که عثمان بن عفان آن را خرید و وقف کرد. گویند آن یهودی آب آن را به مسلمانان می فروخت. پیامبر (ص) فرمودند کیست که چاه رومه را بخرد و آن را به مسلمانان دهد، به عرضش در بهشت از آب های بهشتی بنوشد. عثمان چاه را به دوازده هزار درهم خرید (قره چانلو، 120).
12- و در سال یازدهم بعثت، رسول خدا (ص) در عقبه «منی» با گروهی از مردم یثرب ملاقات کرد و اسلام را بر آنان عرضه کرد (ابن هشام، ج 1، 428-429).
13- طی سیزده سال دعوت دوران مکه، 164 نفر به اسلام گرویدند، که 83 نفر آنان به حبشه مهاجرت کردند، که بعدها برخی از ایشان به مدینه آمدند.
14- به تصریح آیات قرآن و نیز متن پیمان نامه، پیامبر (ص) در موارد اختلاف بین آنها حکم خواهد فرمود و آنها باید حکم پیامبر (ص) را بپذیرند.

سیده نرگس تنهایی (کارشناس تاریخ و پژوهشگر جهاد دانشگاهی واحد مشهد)و باسپاس از بهمن براتی دشت بیاض دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ دانشگاه بجنورد*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ